الغدیر ««من کنت مولاه فهذا علی مولاه»»

زندگینامه حضرت قمر بنى هاشم - اهلبیت علیه السلام
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اهلبیت علیه السلام
هرکه بسیار نیکی کند، برادرانش دوستش خواهندداشت . [امام علی علیه السلام]
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
449846
بازدیدهای امروز وبلاگ
83
بازدیدهای دیروز وبلاگ
244
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[  Atom  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
اهلبیت علیه السلام
لوگوی وبلاگ
اهلبیت علیه السلام
بایگانی
تیر 1387
خرداد 1387
اردیبهشت 1387
فروردین 1387
اسفند 1386
بهمن 1386
دی 1386
مهر 1387
آبان 1387
آذر 1387
دی 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
پیوندهای روزانه

مجله الکترونیکی چارقد [22]
تالار گفتمان رهپویان ایران [114]
اسلام و آرزوهای صورتی من [90]
اولین فرهنگ الکترونیک فارسی [112]
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت [143]
دانلود کتاب [397]
پاسخ به سوالات شرعی [104]
کتابخانه تخصصی [155]
آخرین جملات قصار از بزرگان دنیا اضافه شده [153]
مذهبی [141]
از آنتونی رابینز تا موفقیت [231]
[آرشیو(11)]

لینک دوستان

مهندسی پلیمر و شیمی (الاستومر-نانوکامپوزیت-شیمی-پلاستیک-چسب)
مجنون
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
مجموعه نامهای ایرانی
معجزه قرآن و ادعیه

لوگوی دوستان















اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

اسلام علیک یا ابا عبد الله

تصویر تصویر تصویر تصویر تصویر

نویسنده مطالب زیر: محمد (فدایی اهلبیت) اللّهم عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَج

عنوان متن زندگینامه حضرت قمر بنى هاشم دوشنبه 87 آذر 4 ساعت 10:23 عصر

زندگینامه حضرت قمر بنى هاشم

از مجموع کتب انساب و تاریخ بر مى آید که حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام ، بر حسب زمان تولد، پنجمین پسر حضرت امیر المؤ منین على علیه السلام بوده است :
1. حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام ، تولد سال 3 هجرى ، شهادت سال 50.
2. حضرت امام حسین علیه السلام ، تولد سال 4 هجرى ، شهادت سال 61.
3. حضرت محسن که در سال 11 سقط و شهید شد.
4. محمد حنفیه ، تولد سال 16، وفات سال 81.
5. عباس اکبر، تولد بین سالهاى 24 - 26، شهادت سال 61.
قول معتبر آن است که تولد آن حضرت در تاریخ چهارم شعبان سال 26 ه‍ رخ داده است .



عباس علیه السلام به دنیا مى آید.  
در بعضى از کتب معتبر نقل شده که ، در روز ولادت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام ام البنین سلام الله علیه قنداقه او را به دست امیر المؤ منین علیه السلام داد تا بر وى نامى بگذارد. حضرت زبان مبارک را به دیده و گوش و دهان او گردانید تا حق بگوید و حق ببیند و حق بشنود.
ثم اءذن فى اذنه الیمنى و اءقام فى لیسرى . سپس رد گوش راست وى اذان و در گوش چپش اقامه گفت . یکى از سنتهاى رسول خدا صلى الله علیه و آله که براى مسلمین ارث گذارده این است که در حین تولد فرزند، در گوش راستش اذان و در گوش ‍ چپش اقامه بگویند تا از همان بدو تولد با اسامى خدا و رسول خدا و امام و ولى خدا آشنا گردد. حضرت امیر المؤ منین على علیه السلام به ام البنین علیه السلام فرمود: چه اسمى بر این طفل گذارده اید؟ عرض کرد: من در هیچ امرى بر شما سبقت نگرفته ام ، هر چه خودتان میل دارید اسم بگذارید. فرمود: من او را به اسم عمویم ، عباس ، عباس نامیدم . پس دستهاى او را بوسیده و اشک به صورت نازنینش جارى شد و فرمود: گویا مى بینم این دستها در یوم الطف در کنار شریعه فرات در راه یارى دین خدا قطع خواهد شد.

عباس علیه السلام به چه معناست ؟  
چنانکه دیدیم نام نامى آن جناب را، حضرت ولى الله امیرالمونین على بن ابى طالب علیه السلام عباس گذارد. عباس علیه السلام ، صیغه مبالغه از ماده عبس است که به معنى در هم شدن بشره و قبض و گرفتگى صورت مى باشد. به مضمون الاسماء تنزل من السماء (اسامى ، از آسمان نازل مى شود) خداوند در اسم گذارى فرزند الهام مى فرماید و اسامى اشخاص غالبا منطبق با احوال و اوصاف مسما مى باشد. آن جناب نیز چون به مفاد اشداء على الکفار  بر دشمنان حق عبوس و در جنگ عیور و مهیب بوده ، یا آنکه بر اثر صولت و شجاعت و غیرتى که آن حضرت در قبال دشمن به هنگام قتال با قوم داشت ، از خوف و بیم وى در وجود کریهه و خبیه آن قوم کافر لئیم کراهت و عبوست ظاهر مى شده است ، لذا مسما به اسم عباس شده است . .
منتخب طریحى و دیگر کتب ، در وصف آن حضرت آورده اند: که کالجبل العظیم و قلبه کالطود الجسیم لانه کان فارسا هماما و بطلا و ضرغاما و کان جسورا على الطعین و الضرب فى میدان الکافر و الحروب
فرزند رشید امیر المؤ منین ، در جنگها و غزوات با شجاعان عرب پنجه در افکنده داد مردانگى و جراءت و قوت را از حیدر کرار میراث داشت .

خال رخ زیباى وى بر عالمى آذر زند  

مشب به کاخ مرتضى ماهى پدیدار آمده

ماهى که پیش نور وى خورشید و مه تار آمده

ماهى که بر حسن صدها خریدار آمده

اى طالب دیدار مه هنگام دیدار آمده

افلاکیانش سر به سر حیران رخسار آمده

کو نور بخش عالم و، هم نور الاءنوار آمده

لطف خداوندى به ما همواره و دائم باد

خاصه که روز مولد ماه بنى هاشم بود

بر یارى دین نبى حق خواست یاور پرورد

و ز بهر صفین و جمل فرخنده افسر پرورد

یا بهر جنگ نهروان یکتا غضنفر پرورد

یا آنکه بهر کربلا سردار لشگر پرورد

بهر حسین ام البنین نیکو برادر پرورد

باید چنان فرزند را این گونه مادر پرورد

زینرو فروغ طلعتش تابید بر خلق جهان

و زنوگل رخسار وى ، کشتى جهان رشگ جنان

چون آفتاب حیدرى تابید بر ام البنین

آن سان که از نیسان شدى اندر صدف در ثمین

ماه بنى هاشم عیان گردید از آن مه جبین

تا آنکه گردد حامى دین خداوندى مبین

بهر حسین بن على پرورد یار و معین

چونان که بودى مرتضى بر مصطفى یار و قرین

برگو به ماه آسمان بنما رخ خود را نهان

زیرا که گشته در جهان ماه بنى هاشم عیان

از دامن ام البنین ماهى سر آورد برون

نى نى ، که از خورشید و مه والاتر آورد برون

ایزد ز کان مکرمت خوش گوهر آورده برون

وز آستین مرتضى دستى بر آورده برون

گوئى ز صلب حیدرى حق حیدر آورده برون

بهر صفوف مشرکین او صفدر آورده برون

برگو به بوسفیانیان میر و علمدار آمده

بر یارى دین خدا یکتا مدد کار آمده

نورجبینش طعنه بر خورشید گردون فر زند

خال رخ زیباى وى بر عالمى آذر زند

هم نرگس شهلاى او آتش به خشک وتر زند

هم بر دل خصمان خود مژگان وى خنجر زند

قدش چو طوباى جنان ، لبخند بر کوثر زند

باب الحوائج درگهش ، خوش آن که بر آن زند

دست ید اللهى وى حلال مشکلهاستى

تحت لواى حضرتش دنیا مافیهاستى

چون مرتضى قنداقه عباس را بر گرفت

گفتا فلک : بر دست خود، مهرى مه انور گرفت !

یا از گلستان شرف وى لاله احمر گرفت

چونان که گفتى مصطفى بر دست خود حیدر گرفت

بوسه به دستانش زد و از دیدگان گوهى گرفت

زان ماجرا غم بر دل و بر جان آن مادر گرفت

گفتا مگر عیبى بود در این دو دست نازنین ؟!

شه گفت نى در کربلا گردد جدا از ظلم و کین

آرى که خود این دستها باید علمدارى کند

در راه سبط مصطفى از جان وفادارى کند

بهر رواج دین حق دفع ستمکارى کند

از قتل قوم مشرکین سیلاب خون جارى کند

بر حفظ ناموس خدا نیکو فداکارى کند

تا از حریم شاه دین آن سان نگهدارى کند

آن دم فداکارى وى مقبول و مستحسن شود

کو همچو جعفر، عم خود، دستش جدا از تن شود

آه از دمى کو شد جدا دستش کنار علقمه

و اندر میان مشرکین افتاد شور وهمهمه

بنهاد بر زانوى خود راءسش عزیز فاطمه

آن پور زهرا کو بدى عرش خدا را قائمه

با دیده گریان بیان مى کرد شه این زمزمه

کامشب بخوابد دشمنت ، بى ترس و بیم و واهمه

لیکن به چشم خواهرت ره نیست دیگر خواب را

واز ماتم خود سوختى دل (آهى ) بى تاب را


امیر المؤ منین علیه السلام دستهاى عباس علیه السلام را مى بوسد!
 
مورخان نقل مى کنند: در دوران طفولیت حضرت عباس علیه السلام یک روز امیرالمؤ منین علیه السلام وى را در دامان خود گذاشت و آستینهایش را بالا زد و در حالیکه که بشدت مى گریست به بوسیدن بازوهاى عباس علیه السلام پرداخت .
ام البنین سلام الله علیه ، حیرت زده از این صحنه ، از امام علیه السلام پرسید: چرا گریه مى کنید؟!
حضرت با صداى آرام و اندوه زده پاسخ داد: به این دو دست نگریستم و آنچه را که بر سرشان خواهد آمد به یاد آوردم .
ام البنین سلام الله علیه ، شتابان و هراسان ، پرسید: چه بر سر آنها خواهد آمد؟!
امام علیه السلام با لحن مملو از غم و اندوه و تاءثر گفت : آنها از بازو قطع خواهد شد.
کلام حضرت چون صاعقه اى بر ام البنین سلام الله علیه فرود آمد و قلبش را ذوب کرد و با دهشت بسرعت پرسید: چرا دستهایش قطع مى شوند؟! و امام علیه السلام به او خبر داد که دستان فرزندش در راه یارى اسلام و دفاع از برادرش ، حافظ شریعت الهى و ریحانه رسول الله صلى الله علیه و آله قطع خواهد شد. ام البنین سلام الله علیه گریست و زنان همراه او نیز در غم و رنج و اندوهش شریک شدند.
سپس ام البنین سلام الله علیه به دامن صبر و بردبارى چنگ زد و خداى را سپاس گفت که فرزندش فداى سبط گرامى رسول خدا صلى الله علیه و آله و ریحانه او خواهد گردید. امیر المؤ منین على علیه السلام فرمود: ام البنین ، فرزندت عباس علیه السلام را نزد خداى تبارک و تعالى منزلتى عظیم دارد و خداى متعال در عوض دو دستش ، دو بال به او مرحمت خواهد کرد که با آنها با ملائکه در بهشت پرواز کند، همان گونه که قبلا این عنایت را به جعفربن ابى طالب علیه السلام نموده است . ام البنین سلام الله علیه با شنیدن این بشارت ابدى و سعادت جاودانه مسرور شد.

خدایا او را از شر حسودان نگهدار!  
حضرت قمر بنى هاشم علیه السلام آیتى از جمال و زیبایى بود. رخساره اش زیبا چهره اش ‍ پر شکوه ، اندامش متناسب ، و در عین حال چنان نیرومند بود که آثار دلیرى و شجاعت را بخوبى نمایان مى ساخت . ام البنین سلام الله علیه مى گفت : پسرم ، به خدا مى سپارمت ! قلب مادر آکنده از محبت به عباس علیه السلام بود و براى وى از جانش عزیزتر و گرامیتر مى نمود. مادر از چشم حسودان بر او نگران بود و مى ترسید که مبادا به او سیبى برسانند و رنجورش کنند، لذا او را در پناه خداوند متعال قرار داد و ابیات زیر را در باره اش سرود:

اعیذه بالواحد

من عین کل حاسد

قائهم و القائد

مسلمهم و الجاحد

صادرهم و الوارد

مولدهم و الوالد

یعنى : فرزندم را، از چشم حسودان نشسته و ایستاده ، آینده و رونده ، مسلمان و منکر، بزرگ و کوچک ، و زاده و پدر، در پناه خداوند یکتا قرار مى دهد.
ضمنا از اینکه حضرت امیر المؤ منین على علیه السلام دست فرزند خود را، عباس ، را مى بوسید، میزان کثرت عطوفت آن حضرت به وى معلوم مى گردد (چنانکه ، پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نیز دست حضرت زهرا سلام الله علیه را مى بوسید و وى را در جاى خود مى نشاند).
بعضى نقل کرده اند که وجه تسمیه آن حضرت به ابوالفضل از آن روى بود، که آن جناب فرزندى به نام فاضل داشته است .



نقل از: کتاب چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام   دانلود کتاب
زندگینامه حضرت قمر بنى هاشم

نظرات شما ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ضربالمثلهاى قرآنى
تاثیر خوش اخلاقی
توصیه های عرفانی امام خمینی(ره) به جوانان
ذکر خدا چگونه حاصل می شود؟
به امام زمانت عشق بورز
موت اختیاری _ حضرت آیت الله العظمی بهجت
انا لله و انا الیه راجعون _ حضرت آیة الله العظمی محمد تقی بهجت «
گفتگو با آیتالله مصباح یزدی درباره زندگى آیتالله العظمی بهجت
اسلحه شیطان کش
اثبات امامت حضرت زهرا !
درمان بیماری "زیاد حرف زدن"
جن هم ایمان آورد ولی تو چی! - شناختنامه قرآن 50
چرا به او می گویند «شهید اول»؟
شگفتی های ریاضی قرآن
روز معلم گرامی باد _ شهید مطهری
[عناوین آرشیوشده]


Powered by : پارسی'>http://www.parsiblog.com/">پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJhttp://khafansara.parsiblog.com/">MehDJ

سایت الغدیر   من کنت مولاه فهذا علی مولاه فروشگاه اینترنتی ارزان سرا