پیامبری که معجزه بود
مسیح علیه السلام به روایت قرآن
راه بیابان در پیش گرفته بود و به سوی هدفی نامعلوم، ناکجاآبادی را می جست تا در سایه سار سنگی، صخره ای و شاید درختی، اندکی بیاساید.
درد آبستن لحظه به لحظه بر وجودش پنجه می افکند و او از شدت درد بر خود می پیچید. لحظات اما به کندی می گذشت؛ پرده ای از سیاهی و تاری بر چشمش نشسته بود و خط نگاهش تا اندکی آنسوی تر امتداد نداشت.
اشک آمیخته با گرد و غبار صحرا را از دیدگانش سترد، ناگهان در دوردستها، درخت نخلی پدیدار شد، رفت و رفت تا به درخت رسید و در سایه آن آرام گرفت.
درد و رنج زایمان که اینک با تشنگی و گرسنگی دو چندان شده است امانش را بریده بود؛ مریم آه می کشید و با خود زمزمه می کرد:
کاش پیش از اینها مرده بودم و از خاطرها کوچ می کردم.(مریم/23) کاش ...
انگار کسی صدای او را شنید..
نگاهش را به چهار سوی صحرا دواند اما کسی آنجا نبود.
دخترک می پنداشت خیالاتی شده است.
اما طنین صدا آنقدر زنده و رسا بود که راه رابر هر گونه خیالی می بست.
درون خود را کاوید، دید ندا از درون بر می خیزد.
حیرت زده و اندکی ترسان به صدا گوش سپرد.
- چه جای نگرانی که پروردگارت در پایین پای تو چشمه ای زلال جاری کرده است. اینک کنده درخت نخل را تکان بده تا رطبی تازه بر تو فرود آید؛ این طعام و آن آب را نوش جان کن و دیدگانت را بر من روشن بدار!(مریم/25و24)
آب اگر چه عطش مریم را فرو می نشاند اما او به فکر آبروی خویش بود.
لحظه ای نبود که اندیشه بازگشت و گاه دیدار با مردمان شهر، بر ذهن او هجوم نیاورد در این اندیشه غوطه ور بود که ناگهان سخن دیگری شنید که سایه غم را به کلی از سرش دور ساخت:
- چون کسی را دیدی به اشارت بدو بگو:"من برای خداوند رحمان روزهای نذر کرده ام؛ از این رو امروز با هیچ کس سخن نخواهم گفت.(مریم/26)
اینک دیگر مریم انیسی یافته است که با او سخن می گوید و چه معجزه ای بالاتر از این.
آری مسیح نه نتها خلقتش معجزه که وجودش نیز مایه خیر و برکت است.
او کسی است که موید به تایید الهی است ومقرب به درگاه باری. مبشر نبوت خاتم پیامبران و نجات بخش مسیحیان.
وامروز همان روزی است که او در وجود آمد.
سلام بر او روزی که به دنیا آمد وروزی که از دنیا رخت بر می بنند و روزی که دوباره برانگیخته می شود.
ابوالقاسم شکوری -دین واندیشه