الغدیر ««من کنت مولاه فهذا علی مولاه»»

من ماشین نمی خواهم! - اهلبیت علیه السلام
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اهلبیت علیه السلام
ریاست علمی، شریف ترین ریاست است [امام علی علیه السلام]
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
431868
بازدیدهای امروز وبلاگ
15
بازدیدهای دیروز وبلاگ
79
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[  Atom  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
اهلبیت علیه السلام
لوگوی وبلاگ
اهلبیت علیه السلام
بایگانی
تیر 1387
خرداد 1387
اردیبهشت 1387
فروردین 1387
اسفند 1386
بهمن 1386
دی 1386
مهر 1387
آبان 1387
آذر 1387
دی 1387
بهمن 1387
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
پیوندهای روزانه

مجله الکترونیکی چارقد [22]
تالار گفتمان رهپویان ایران [114]
اسلام و آرزوهای صورتی من [90]
اولین فرهنگ الکترونیک فارسی [112]
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت [143]
دانلود کتاب [397]
پاسخ به سوالات شرعی [104]
کتابخانه تخصصی [155]
آخرین جملات قصار از بزرگان دنیا اضافه شده [153]
مذهبی [141]
از آنتونی رابینز تا موفقیت [231]
[آرشیو(11)]

لینک دوستان

مهندسی پلیمر و شیمی (الاستومر-نانوکامپوزیت-شیمی-پلاستیک-چسب)
مجنون
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
مجموعه نامهای ایرانی
معجزه قرآن و ادعیه

لوگوی دوستان















اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

اسلام علیک یا ابا عبد الله

تصویر تصویر تصویر تصویر تصویر

نویسنده مطالب زیر: محمد (فدایی اهلبیت) اللّهم عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَج

عنوان متن من ماشین نمی خواهم! چهارشنبه 87 آذر 20 ساعت 3:46 صبح

 من ماشین نمی خواهم!

امام خمینی

در ادامه خاطراتی که در مطلب راضی نیستم برای من صلوات بفرستید!  از امام خمینی (ره) خواندیم، چند خاطره ی زیبای دیگر را درباره ایشان با هم می خوانیم :

من ماشین نمی‏خواهم- خاطره‌‏ای از حجت‌‏الاسلام فرقانی

امام در نجف که بودند یکی از ایرانیان ماشینی را از آلمان خاص ایشان خریده بود که آقا با آن به حرم مشرف شوند و یا در ایام زیارتی به کربلا بروند. آقا می‏فرمودند: «من ماشین نمی‏خواهم.» وقتی او اصرار می‌‏کرد که من این ماشین را به اسم شما و برای شما از آلمان آورده‏ام، امام به او فرمودند: «اگر مال من است من آن را می‏فروشم و پولش را به طلبه‏ها می‏دهم‏» او هم می‏گفت که نه شرط ما این است که شما این را نفروشید.  امام آن را نپذیرفتند.

بعضی از مغازه‏دارها امام را نمی‏شناختند- خاطره‌‏ای از آیت‌‏الله موسوی خویینی‌‏ها

امام از حالت‌‏هایی که برای ایشان تعین درست می‏کرد بی اندازه متنفر بودند و جلوی آنها را هم می‏گرفتند. اگر کسی به دنبال یا همراه ایشان راه می‏رفت برمی‏گشتند و او را از این کار منع می‏کردند...

اگر مال من است، آن را می‏فروشم و پولش را به طلبه‏ها می‏دهم‏

آقایان بفرمایند بروند- خاطره‌‏ای ازحجت‌‏الاسلام قرهی

از خصایص امام این بود که هرگز دوست نداشتند در معابر عمومی طوری ظاهر شوند که عده‏ای دور و بر ایشان را بگیرند. تا آنجا که ممکن بود سؤالات طلبه‏ها را در خانه‏شان جواب می‏دادند. وقتی که از کلاس درس خارج می‏شدند، مسیر خلوتی را که عمدتاً کوچه‏های منتهی به منزل بود، انتخاب می‌‏کردند و به منزل می‏آمدند. بارها دیده می‏شد که بعد از درس عده‏ای از آقایان که دوست داشتند همراه امام حرکت کنند، به دنبال ایشان راه می‏افتادند اما وقتی امام متوجه حضور آقایان می‏شدند می‏ایستادند و می‏گفتند: «آقایان بفرمایند بروند»

امام خمینی

دوست ندارم شخصیت شما کوچک شود- حجت‌‏الاسلام سید حمید روحانی

یادم می‏آید هنگام رفتن به حرم، در اواسط راه و در کوچه به امام برخورد کردیم و چون دوست داشتیم که همراه ایشان باشیم، لذا پشت سر آقا به طرف حرم مطهر حرکت کردیم. امام وقتی متوجه حضور ما شدند، ایستادند و فرمودند: «آقایان فرمایشی دارند؟» گفتیم: «نه! عرضی نداریم، فقط دوست داریم که همراه شما باشیم و از این کار لذت می‏بریم.»

ایشان فرمودند: «شکر الله سعیکم. من از این کار شما تشکر می‏کنم، شما آقا هستید، طلبه هستید، محترم هستید، من دوست ندارم که شخصیت شما با حرکت کردن به دنبال من کوچک شود».

شکر الله سعیکم. من از این کار شما تشکر می‏کنم، شما آقا هستید، طلبه هستید، محترم هستید، من دوست ندارم که شخصیت شما با حرکت کردن به دنبال من کوچک شود

در مقابل رسول الله چه جوابی داریم؟ - حجت الاسلام کریمی

در نجف بعضی‌‏ها خیال داشتند روشی اتخاذ کنند به عنوان ملاحظه سلسله مراتب مراجع عالیقدر شیعه تا به این بهانه موقعیت و حیثیت اجتماعی امام را نادیده بگیرند. این امر به دوستان خیلی گران آمد. بنده با دو نفر مامور شدیم از طرف کلیه دوستان خدمت امام برسیم و عرض کنیم که چنین مطلبی است. من چون در صحبت کردن صریح‌‏تر بودم به امام عرض کردم که هر محیطی آداب و رسومی دارد و ظاهراً مراعات رسوم، اشکال شرعی نداشته باشد و موقعیت‏حضرتعالی طوری است که شما برای عامه مسلمین هستید و این موقعیت باید برای اسلام حفظ شود و آقایان با آن برنامه‏ای که دارند می‏خواهند این موقعیت شما را نادیده بگیرند یا خدای نخواسته به خیال خودشان هتک حرمت شما کنند، لذا ما از شما خواهش می‏کنیم براساس آداب و رسوم حاکم در این محیط، برنامه آقایان را نپذیرید. سخنان ما که تمام شد ایشان یک قصه‏ای نقل کردند که ما در مقابل عظمت روحی ایشان احساس حقارت و شرمساری کردیم. امام فرمودند: «در گذشته که برق نبود و کوچه‏ها تاریک بود یکی از آقایان به جایی می‏رفت و طبق مرسوم شخصی هم جلوی ایشان فانوس به دست گرفته بود. او اتفاقاً عازم مجلسی بود که یک آقای دیگری هم عازم آن مجلس بود. در راه که برخورد کردند، این آقا یک مقدار از آن دیگری فاصله گرفت تا معلوم شود که ایشان یک تشکیلات جدا و یک فانوس‌‏کش مخصوصی دارد و می‏خواست که موقعیتش شناخته شود.» امام پس از نقل این داستان فرمودند: «اگر روز قیامت ما را در محضر رسول الله(ص) به صف وادارند و از این چیزها از ما سؤال کنند، آیا آقایان برای این سؤال، جوابی در نظر گرفته‏اند که مثلاً این جلوتر باشد آن عقب‏تر باشد، این زودتر باشد آن دیرتر باشد؟ این اعتباراتی که آقایان در نظر می‏گیرند اگر در آن صف، حضرت رسول(ص) از ما سؤال کردند آیا جوابی داریم بگوییم؟» سپس فرمودند: به آن برنامه‏ای که آنها تهیه کرده‏اند عمل کنید.


نظرات شما ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ضربالمثلهاى قرآنى
تاثیر خوش اخلاقی
توصیه های عرفانی امام خمینی(ره) به جوانان
ذکر خدا چگونه حاصل می شود؟
به امام زمانت عشق بورز
موت اختیاری _ حضرت آیت الله العظمی بهجت
انا لله و انا الیه راجعون _ حضرت آیة الله العظمی محمد تقی بهجت «
گفتگو با آیتالله مصباح یزدی درباره زندگى آیتالله العظمی بهجت
اسلحه شیطان کش
اثبات امامت حضرت زهرا !
درمان بیماری "زیاد حرف زدن"
جن هم ایمان آورد ولی تو چی! - شناختنامه قرآن 50
چرا به او می گویند «شهید اول»؟
شگفتی های ریاضی قرآن
روز معلم گرامی باد _ شهید مطهری
[عناوین آرشیوشده]


Powered by : پارسی'>http://www.parsiblog.com/">پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJhttp://khafansara.parsiblog.com/">MehDJ

سایت الغدیر   من کنت مولاه فهذا علی مولاه فروشگاه اینترنتی ارزان سرا